تو اسمونه شهری که ستاره برق خنجره
گلدونه خشک و خالی رو بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب وا بشه چندتا حنجره
به ما که خسته ایم بگه خونه بهار کدوم وره
تو شهرمون اخ بمیرم
چشم ستاره کور شده
مسافر امیدمون
رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشممون پیدا بشه یه شاپره
به ما که خسته ایم بگه خونه بهار کدوم وره
کناره تنگ ماهیها گربه رو نازش می کنم
سنگ سیاهه حقه رو مهره نمازش می کنم
اهای فلک که گردنت از هممون بلندتره
به ما که خسته ایم بگو خونه بهار کدوم وره
صدف
شنبه 24 خردادماه سال 1382 ساعت 07:53 ب.ظ