وقتی که می روی . . .

وقتی که میروی دلم چقدر می گیرد!

حس می کنم همه ی وجودم سرشار از زمستان است.

وقتت برای شنیدن صدایم تنگ است!

صدای تو سرد و خالی از آهنگ است!

نمی دانم چرا !! وقتی که میروی همه چیز را فراموش می کنی!

چقدر نگرانم از پایان التهاب ها!

چقدر غمگینم وقتی می دانم، که تو به اندازه ی . . . از من دوری

و دوریت نه از جسمم، که از روحم است . . .

وقتی که می روی . . . آه . . .