لبخند

بر لب یار شوخ دلبندم

  خفته  لبخند  گرم  زیبایی

  خنده نه ،  بر  کتاب  عشق  و امید

  هست  دیباچه ی  فریبایی

  خنده نه  دعوتی ست ،‌ عقل  فریب

  بهر آغوش  آرزومندی

قصه ی  محرمانه یی دارد

 ز خوشی های  وصل  و پیوندی

  چون  شراب  خنک  به جام  بلور

هوس انگیز و تشنگی  افزاست

  جام  اول  ز می نگشته تهی

   جام های  دوباره  باید  خواست

نقش یک خواهش  است و می ریزد

 زان  لبان  درشت  افسون ریز

  گرمی  و لذتی  به جان  بخشد

همچو  خورشید نیمه ی پاییز

  پیش  این خنده های  مستی بخش

 دامن  عقل  می دهم  از دست

  چه عجیب  از خطا و لغزش من ؟

  مست را لغزش  و خطا بایست

ما دو . . .

ما دو ؛ دستادست
همه جا خود را در خانه ی خویش می انگاریم
زیر درخت مهربان؛ زیر آسمان سیاه
زیر تمامی بام ها کنار آتش
در کوچه ی تهی در زل‌‌ آفتاب
در چشمان مبهم جمعیت
عشق را نکته ی پوشیده ای نیست

«ما آشکاری مطلقیم»

عاشقان؛ خود را در خانه ی ما می انگارند!!

با تو همیشه با تو ....

معنای زنده بودن من ، با تو بودن است.
نزدیک، دور
سیر، گرسنه
رها، اسیر
دلتنگ، شاد
آن لحظه ای که بی تو سرآید مرا مباد!
مفهوم مرگ من
 در راه سرفرازی تو، در کنار تو
مفهوم زندگی است.
معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.

بخوان به نام گل سرخ

بخوان به نام گل سرخ؛ در رواق سکوت
که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
پیام روشن باران
ز بام نیلی شب
که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد.

هزار آینه جاریست
هزار آینه اینک؛ به همسرایی قلب تو می تپد با شوق.
همین تویی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ؛ و عاشقانه بخوان:
حدیث عشق بیان کن؛ بدان زبان که تو دانی! 

یگانگی

بر قله ایستادم٬
آغوش باز کردم٬
تن را به باد صبح
جان را به آفتاب سپردم

روح یگانگی؛
در تار و پود من جریان یافت...

موجی لطیف٬ بافته از باور عشق
تا عمق هفت پرده ی تن را ز هم شکافت
«من» را ز تن ربود
                         «ما» ماند٬
                          راه یافته در جاودانگی.

یگانگی با تو٬ همین!