امشب قصد  آن دارم که روال را بر هم بزنم.
شعر می گویم اما شعر دل..
از ناب ترین احساسی که در تمام عمرم لمس کرده ام٬ و همانا :

«آن را که به دل زعشق مهتاب افتد

کی از بد و بیم خلق در تاب افتد

بنگر که به قدر ذره ای تر نشود

گر دامن آفتاب در آب افتد»

مهم آن است که عشق باشد...

 
«آری آغاز دوست داشتن است

گر چه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیاندیشم

که همین دوست داشتن زیباست !»

و عشقی که خدایی باشد٬ چه دلنشین است ...


  خدایا
    تو با آن بزرگی
      در آن آسمانها
          چنین آرزویی
             بدین کوچکی را
                  توانی برآورد
                    آیا؟

نظرات 1 + ارسال نظر
اردلان دوشنبه 1 دی‌ماه سال 1382 ساعت 03:00 ب.ظ

به نظر من جایگاه خداوند در آسمان نیست بلکه در دل ماست و از آن گذشته معتقدم هر آنچه ما برای بدست آوردن آن تلاش کنیم دور از دست رس نیست .منتهی آنچه را که زمینیان از ما دریغ می کنند از آسمان طلب می کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد