شب شیشه ای

ما به هم محتاجیم

مثل دیوونه به خواب

مثل گندم  به زمین

مثل شوره زار به آب


ما به هم محتاجیم

مثل ما به آدما

مثل ماهیا به آب

مثل آدم به هوا


دستامون از هم اگه دور بمونه

شب شیشه ای دیگه نمی شکنه

از تو این شیشه ای همیشگی

خورشید مقوایی سر می زنه


به عزای دوری دستای ما

کوچه ها، ساکت و بی صدا می شن

بوی رخوت همه جا رو می گیره

همه ی درها، به غربت وا میشن

جاده هامون،  که به خورشید می رسن

مثل تاریکی، بی انتها می شن

 ما به هم محتاجیم ...

نظرات 3 + ارسال نظر
رژمان پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:04 ب.ظ http://ocean-blue.blogsky.com/

ما به نيمه گم شده خود محتاجيم

خشت زن پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:08 ب.ظ http://kheshtzan.blogsky.com

انتخاب شعر جالبی بود/ هیچوقت از گفتن منابع شعرت دریغ نکن/ به ما هم سر بزن/.

آنشرلی یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 11:08 ق.ظ http://unsherli.persianblog.com

سلام دوست من :: خیلی قشنگ بود :: موفق باشی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد