قدرت عشق

در این شلوغی شهر چه کسی باور می کند که تو صبحدم؛

با نوای پرنده کوچکی که چون قاصد عشق بر من می فرستی

مرا بیدار می کنی!

یا زمانیکه از تو گله مند می شوم غنچه گل شمعدانی را

در مقابل چشمانم شکوفا می کنی!

حال آنکه عشاق تنها گلی را از شاخه جدا می کنند و

در دستان یکدیگر قرار می دهند.

من تصور می کنم قدرت عشق در وجود آنان به اندازه ای نیست که

خود بتواند گلی را شکوفا کند!!
نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:02 ب.ظ http://wwwdanesh.blogsky.com

خواب شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:09 ب.ظ http://www.khab.blogsky.com

سلام...
اگه دوست داری تو هم از عاشقانه ترین وبلاگ شعر در بلاگ اسکای دیدن کن....
منتظرم...

علی یکشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:14 ب.ظ http://dardodel.persianblog.com

معرکه بود .....من تصور می کنم قدرت عشق در وجود آنان به اندازه ای نیست که

خود بتواند گلی را شکوفا کند!!

[ بدون نام ] دوشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:16 ق.ظ

یه ستاره دوشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 05:04 ب.ظ http://www.ye3tare-abi.tk

مرسی سر زدی خانوم !‌ داستان قشنگی بود !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد