بادها در گذرند

باید عاشق شد و خواند

باید اندیشه کنان پنجره را بست و نشست

پشت دیوار کسی می گذرد
 
                                 می خواند :

«باید عاشق شد و رفت

چه بیابانهایی در پیش است !»

رهگذر خسته به شب می نگرد

                                  می گوید :

«چه بیابانهایی ! باید  رفت

باید از کوچه گریخت

پشت این پنجره ها مردانی می میرند

و زنانی دیگر

به حکایت ها دل می سپرند»

باید این ساعت٬ اندیشه کنان می گویم

رفت و از ساعت دیواری٬ پرسید و شنید

و شب و ساعت دیورای و ماه

به تو اندیشه کنان می گویند :

«باید عاشق شد و ماند

 باید این پنجره را بست و نشست !»

پشت دیوار کسی می گذرد٬

                                   می خواند :

«باید عاشق شد و رفت

  بادها  در گذرند»

نظرات 1 + ارسال نظر
علی وثوق یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:18 ق.ظ http://alivosogh.blogsky.com

سلام با بلاگت کلی حال کردم میشه لینک یا لوگو من بزاری مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد