تا توانی چشم جان را باز کن          در هوای جان و دل پرواز کن

دل برد ما را به سوی ذات پاک          گر شود پاک از غبار و گرد و خاک

عشق گامی در تعالی بر وجود         آنکه بی عشق است، از عمرش چه سود!

عشق یعنی نظم در کار خدا            هرکه بد باشد، بدش باید سزا

اندکی از این نداها در دلت               گرکند جا، حل نماید مشکلت

عشق یعنی جلوه ی گل در بهار       هدیه باشد از خدا بر موی یار

می تواند هردلی دریا شود              گر در آن دل عشق حق پیدا شود!

گر بنوشد شربتی مهمان تو             کم تواند بشکند پیمان تو!


اگر تنهاترین تنها شوم، باز خدا هست!

او جانشین همه ی نداشتن هاست!

اگر تمامی خلق گرگهای گرسنه و هار شوند؛

و از آسمان هول و کینه برسرم بارد، تو مهربان آسیب ناپذیر من هستی!

ای پناهگاه ابدی!!

نظرات 5 + ارسال نظر
پورمحمد چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:18 ب.ظ http://www.pourmohammad.blogsky.com

سلام به شما.
نوشته شما راخواندم جالب بود .بخصوص قسمتی که از مرحوم شریعتی برگزیده اید.(اگرتنهاترین .....) اما خواهشی که دارم این هست که ازهرکسی که مطالب را برداشت می کنید آدرسش را بنویسید.یاحق تابعد.

داش علی پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:35 ق.ظ http://dardodel.persianblog.com

ولی من هستم همیشه ....

پیرفرزانه پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:00 ق.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

به به :) چه عجب آپدیت شدی

فرشاد پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:38 ق.ظ

اگر اولین تک سلولی از مسیر تکراری خود خارج نمی شد هیچگاه موجودی بنام انسان بوجود نمی آمد ...
www.white.persianblog.com

ساده نگذریم ...

داش علی جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:41 ق.ظ http://dardodel.persianblog.com

ای بابا تو هم که بد تر از منی !‌۱۰۰ سال یه بار دست ات به قلم میره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد