لحظه دیدار . . .
خاموش می شوم و نگاهت می کنم، بغض می کنم
تو آه می کشی . . .
من گریه می کنم، دیوانه می شوم
تو روی دفترم یک قلب می کشی، یک راه می کشی
من روی راه تو صد اشک می چکم!
تو اخم می کنی، یک ماه می کشی!
من روی ماه را نقش «تو» می کشم
نگاهم می کنی . . .
آرام می شوم
تو با مداد سبز آغاز می کنی ؛
یک راه می کشی، یک دشت می کشی؛
یک عالمه فلوت پر آهنگ می کشی!
من سنگ می کشم،
با جوهر سیاه تصویری از خودم دلتنگ می کشم
افسرده می شوم، از دوری تو باز آزرده می شوم
لبخند می زنی . . .
روی سنگ یک « ضرب » می زنی!
من روی صورتت صد بوسه می زنم
آرام می شوم
آرام می شوم
سلام
کاملا اتفاقی اومدم اینجا وبلاگتون جالبه
موفق باشید و سربلند
خوب خدا رو شکر ... بو های خوبی داره میاد از این اشعار فوق العاده زیبا...
واااای این یکی که دیگه حرف نداشت خوش بحالت
بابا یکی به شهاب سلام من رو برسونه بگه براش آفلاین گذاشتم یه چکی کنه.مرسی.
سلام دوست عزیز
بسیار بسیار زیبا و پر احساس نوشتید و با نوشته های زیبایتان در دلمان هزاران خاطره ها را بیاد آوردید.
امیدوارم همیشه موفق باشید.
چه حکایت هایی که نداره این دنیا .... !!! هییییییییییییییی کجایی مهتاب ...
به یاد عشق از دست رفته خودم افتادم با اشعارتون...ممنون