دوباره خوانی یک زندگی-قسمت اول

و امروز . . . پس از گذر زمان، به من بگو ! به کجا رسیده ام؟

اگرچه قلب شیشه ای احساساتم را با سنگ نامهربانی ها شکستی؛

ولی من تو را « همانگونه که بودی » به یاد می آورم!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
sababoy پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:34 ب.ظ http://www.sababoy.tk

می خواهم این بار نگاهی باشم که اگر بارانی شدم و باریدم، هم، سایه بانی باشم که تو از طراوت سبز سرو بارانی باشی.

This time, I want to be a face when if I was rainy, I'd be an arch to make you wet from green freshness of pine.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد