دوباره خوانی یک زندگی-قسمت پنجم

من و تو یه عمری با هم بودیم .. 

کی جدا میدیده از هم ما رو 

کی میونمون فاصله انداخت 

کیه که حل کنه این معما رو؛ 

 

از اون لحظه که دل به تو بستم 

از این که نباشی می ترسیدم 

به خودم می گفتم کاشکی می مردم .. 

اما اون روزا رو نمی دیدم ........ 

 

چشامو بستم تا نبینم قلبت سهم‌ ِکی داره میشه 

چشاتو وا کن تا ببینی قلبم بی تو آواره میشه(شده!) 

بیا تماشا کن بی تو چیزی از دلم نمی مونه(نمونده!) 

واسه تو که قلبت از سنگه دل کندن ازم چه آسونه  

 

.......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد