عاشقانه

آن که میگوید دوستت دارم ؛
خنیاگر غمگینی است
که آوازش را از دست داده است....

عشق را ای کاش زبان سخن بود!..

هزار کاکلی شاد در چشمان توست
هزار قناری خاموش در گلوی من

عشق را ای کاش زبان سخن بود...

آن که میگوید دوستت دارم ؛
دل انده گین شبی است
که مهتابش را میجوید..

عشق را ای کاش زبان سخن بود...

هزار آفتاب خندان در خرام توست..
هزار ستاره گریان
در تمنای من...

عشق را ای کاش زبان سخن بود..!

ای که چشمان قشنگت به دلم می خندد
ای تو گفتار قشنگت دهنم می بندد
تو که با قلب من اینگونه بدین سان کردی
ای تو زیبا، تو که جانانه به من می خندی:
بارها گفته ام و لیک ز آرامش این درد درونکاه دلم می گویم:

"که تو چون مصرع شعری زیبا               سطر برجسته ای از زندگی من هستی"

شقایق

به هم می رسیم یقین تا به سینه ام قلب عاشقی هست

در این دشت بی کسی تا نشانه ای از شقایقی هست.

ندانم کجا؟  چگونه؟   

ولی روزی عاشقونه؛
                    
گل عشق ما ز نو روی شاخه ها میزنه جوونه.

به آنها که می شناسی؛سلامی بده دوباره

بگو با تو گفته ام گردش فلک یار عاشقونه.

بیا تا به حرمت عشق   کلامی دوباره باشیم

درین بهت شب گرفته    بلوغ ستاره باشیم. 

بر سر قایقش اندیشه کنان قایق بان
دائما می زند از رنج سفر بر سر دریا فریاد:
اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی می داد.

سخت طوفان زده روی دریاست
ناشکیباست به دل قایق بان
شب پر از حادثه. دهشت افزاست.

بر سر ساحل هم لیکن اندیشه کنان قایق بان
ناشکیباتر بر می شود از او فریاد:
کاش بازم ره بر خطه ی دریای گران می افتاد!

تنها آزادی در دنیا عشق است

عشق واژه ای است ازجنس نور که 
      
با دستی به لطافت برگ؛ بر آینه دل نگاشته میشود.

نخستین نگاه معشوق؛ همچو شعله کبود فانوسی ست که

راه را در برابرت می گشاید.

دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
                                   
                                     توان به دست تو دادن گرش نکو داری