علی
علی را چه بنامم ؟
علی را چه بخوانم ؟
ندانم، ندانم
ثنایش نتوانم، نتوانم
علی دست خدا بود
علی مست خدا بود .
خدا خواست که خود را بنماید .
در جنت خود را برخ ما بگشاید .
علی ره بهمه خلق نشان داد .
علی رهبر مردان صفا بود
علی آینه ی پاک خدا بود .
علی را چه بنامم؟
علی را چه بخوانم؟
ندانم، ندانم
ثنایش نتوانم، نتوانم
علی گر چه خدا نیست
ولیکن ز خدا نیز جدا نیست
برو سوی علی تا که وفا را بشناسی
ببر نام علی تا که صفا را بشناسی .
اگر آینه خواهی که ببینی رخ حق را
علی را بنگر تا که خدا را بشناسی .
چه گویم سخن از او؟ که نگنجد به بیانم
ندانم که سخن را به چه وادی بکشانم ؟
ندانم، ندانم
ثنایش نتوانم، نتوانم
علی مرد حقیقت
عل شاه طریقت
عی مرهم دلهای خراب است
ره کوی علی راه صواب است
علی را چه بنامم؟
علی را چه بخوانم؟
ندانم، ندانم
ثنایش نتوانم، نتوانم
موج
تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا
که هر لحظه ات می کشاند به سوئی
نسیم هزار آرزوی فریبا
تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین افقهای فردا
نگاه مه آلوده ی دیدگانت
تو دائم به خود در ستیزی
تو هرگز نداری سکونی
تو دائم ز خود می گریزی
تو آن ابر آشفته ی نیلگونی
چه میشد خدایا...
چه میشد اگر ساحلی دور بودم
شبی با دو بازوی بگشوده ی خود
ترا می ربودم...
ترا می ربودم